این ساختارهای مغزی کوچک برای شناخت بهتر از مغز خودمان و نزدیکترین گونه به ما یعنی نئاندرتالها مفید خواهند بود.
طی ماههای آینده بافتهای کوچکی به نام ارگانوئیدهای مغزی از سلولهای بنیادی انسان رشد داده خواهند شد که برای دارا بودن ژنهای متعددی از نئاندرتالها اصلاح شدهاند.
این گروه تاکنون توانسته ژنهای ادراک درد نئاندرتالها را وارد تخمهای قورباغه کرده و آستانه درد آنها را مطالعه کند اما اکنون توجه آنها به سمت مغز است.
اگرآنها بتوانند بین فعالیت مغز انسان و نئاندرتالها تفاوتی پیدا کنند بهتر میتوانند توضیح دهند که چرا انسان فعالیت شناختی تا این حد پیشرفتهای را داراست.
این گروه به دنبال استخراج ژن از بقایای یافت شده نئاندرتالها در هر جای زمین است و نقطه قوت آنها در کنترل بسیار دقیق آلودگی است. زیرا ذره ای آلودگی هم میتواند میزان DNA به مراتب بیشتری از نمونه استخوان بقایا که تنها چند میلیگرم وزن دارد داشته باشد و لازم است تمام مراحل کار در نهایت دقت و تمیزی انجام شود.
در عصر حاضر انسانهای مدرن یک سوم از ژنوم نئاندرتالها را در ژنوم خود دارند اما قسمتی از ژنوم آنها را هیچ انسانی به ارث نبرده و شاید دلیل آن این باشد که این ژنها هیچ برتری از نظر سلامتی، باروری، توانایی شناختی و ظاهر فیزیکی را در بر نداشتهاند.
پس آیا یک دلیل بیولوژیکی پشت این مساله است که بقاء انسان ادامه یافت، انسان زادوولد کرد و در تمام نقاط زمین تمدن و فرهنگ تشکیل داد در حالی که نزدیکترین گونه به ما منقرض شد؟
آیا سرنوشت ما از خویشاوندانمان به این دلیل که در میزان توانایی شناختی مان متفاوت بوده جدا شد؟
اکنون در این مطالعه تمرکز اصلی بر روی ژنهایی است که در تکامل مغز درگیرند تا بتوان به این دسته از سوالات پاسخ داد.
دانشمندان این ژنها را وارد سلولهای بنیادی انسان میکنند و سپس این سلولها را برای رشد در محیطی قرار می دهند که حاوی محرکهای شیمیایی خاصی برای تمایزیافتن به نورون است.
سلولها در محیط برای نه ماه رشد میکنند و به مرور به یکدیگر میپیوندد تا کمکم ساختارهای مینیاتوری مشابه مغز را سازماندهی کنند.
البته به دلیل نبود ورودیهای حسی هر دسته، اتصالات دندریتی و آکسونی درون دستهای مجزایی خواهدداشت.
به این ترتیب میتوان سیناپسها، فعالیت الکتریکی و اختلاف در روند اولیه تکامل مغز را در نئاندرتالها مطالعه کرد
و نشان داد آیا رشد مغز انسان مشترکاتی با گونه نزدیک به او داشته؟
هرچند این مطالعه نمیتواند میزان هوش نئاندرتالها را بسنجد اما به کمک آن میتوان فهمید آیا بین آنها و انسان تفاوتی در قدرت برنامهریزی، اجتماعی بودن و استفاده از زبان در زندگی وجود داشته؟